نوشته ده

ساخت وبلاگ

روز نسبتا داغی بود بخصوص که اول صبحش با تب و بیماری تشنه لب بر لباس پوشید. دکتر رفتیم اونم کلی با تشخیصاش مارو روانه آزمایشگاه کرد. نام اصفهان میدرخشه هرجا که صدا زده بشه مثل بلبلان در قفس رهیده. غروب هرکس در لب دیوار لنگ لنگان مثل گربه ای در حال تق تق کردن. احساس ترسی ندارم یا استرس ولی نمی دانم به کدامین غروب نشسته ام. شاید هم نشستن در کنار منقل گرم خون ترک ملکانی به چنین داغی و گرمایی نفس مهتاب پررنگ و چشمک زنان به رخ آسمان کشیده. واقعا برای چه زندگی کرد آدم در نی ستان غروب روز آرامش فرشته باران

تو را خورشید از جنس خون گل قاصدک شیرین به همسان دل چنان کشید یاران

چشم به راه انتظار منتظر مسافر نقاشی مخروط کاج بنیادی کردم تا ببینم قاصدک باد برده را تاکجا و کی باز گرداند.

نوشته شده در چهارشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۶ساعت 16:48 توسط hojat021|

021...
ما را در سایت 021 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chojat0211 بازدید : 202 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1396 ساعت: 7:33