نوشته4

ساخت وبلاگ

نوشته4

امروز روز نسبتا سردی در دلم بود. گاهی آدم به لالایی های نیاز دارد که در گوشش دقایقی تبسم خورشیدی بخشد. سرم درد میکند از درد. گوشه نشسته ای در خود سوار بر اندیشه های خیالی پوچی شنا می کنم. شنا بلد نیستم ولی شناگر خوبی هستم. بارش بارانی تخیلات فانتزی خورشید سر به زمین دوخته. حال بیمارم در فناست. در خفا تکیه به دیوار و تخته داده ام. گاهی هم فکر مردم بی عقل و خرد که در ظاهر خود غرق شده اند آزارم می دهند.  حالم نشسته لب دیوار خودکشی سلام سرد و بی روح کسی که در نمی یابد و در افکار خود پیام رسان نور مهتابی به برکه ی آبی را در سر دارد. نجاتم در غروب شب مهتابی

نوشته شده در چهارشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۶ساعت 19:28 توسط hojat021|


021...
ما را در سایت 021 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chojat0211 بازدید : 212 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1396 ساعت: 22:59