گناه من

ساخت وبلاگ

در انتظار آمدن قطارم ، قطار که مسافری در آن نیست. من هم در ایستگاه نیستم. روی ریلم ، قطار هر لحظه نزدیکتر می شود. آن طرف خط غریبه ای مرا می بیند. به او خیره می شوم. امید می بینم و … روزهایی گذشت، در چشمانش گناه دیدم و حسرت و او چشمانش رابست … 

سال هاست چشمهایم از فکر تو بارانیست

سال هاست درد بي تو بودن را به دوش مي كشم

و سالهاست باور كرده ام رفتنت را براي هميشه

اما براي فراموش كردنت سال هاست به دنبال بهانه مي گردم

بهانه اي شبيه عشق . . .

و شايد امروز دوباره تمرين كنم فراموش كردنت را...

دیدمت چشم تو جا در چشمهای من گرفت
آتشی یک لحظه آمد در دلم دامن گرفت

آن قدر بی اختیار این اتفاق افتاده که
این گناه تازه ی من را خدا گردن گرفت

در دلم چیزی فرو می ریزد آیا عشق نیست؟
اینکه در اندام من امروز باریدن گرفت

من که هستم؟ او که نامش را نمی دانست و بعد
رفت زیر سایه ی یک "مرد" و نام "زن" گرفت

روزهای تیره و تاری که با خود داشتم
با تو اکنون معنی آینده ای روشن گرفت

زنده ام تا در تنم هُرم نفسهای تو هست
مرگ می داند: فقط باید تو را از من گرفت

 

021...
ما را در سایت 021 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chojat0211 بازدید : 157 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:58