شیر

خرابه های گوشه ی دلم آجرهایش خشت به خشت ویران شده

شب هایم سیاه در گلپونه های دشت امیدم رفته میل جدایی

حاشیه های چاه بارانی, الماسی ناب زاییده

جز غم و سوز خدایی جز شیر که دارد

شیر بیدار در صحرای محشر که دست یار دارد

نامهربانی دنیا هرکه در سر دارد

عشق تو در دل ندارد

گناهم در چوب سحر

افسرده و دیوونه ام آزرده خاطر

در دیدار تو فردا کی کنم سر به راست

من در مسیر عشق تو تن ندادم, روخ دادم ز مستی تو

من خرابم در دنیای بی نام تو

نام تو را جاری ساختند در دهکده ی خرامان

خرامان کی نامیده جز رضای لبخند یار تو

سیرابم کن در روز فردایی که جز تو نیست مرا دستی

لبخندی کن بر شبی که دو محبوب زتو جواب خواستن

مرا ز تو جوابی ندارم جز رضای حبیبی

لبخندم شیرنم از نگاه تو

تورا نام خدا نامیده ربانی

مددی تورا صاحب راه کن

مرا از یاد او راهنما کن

تقدیم به مولای متقیان حضرت علی(ع)